شورای فرهنگ عمومی 14 آبانماه را در تقویم سال 1387 به نام “روز فرهنگ عمومی” نامگذاری کرد. روابط عمومی دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی اعلام کرد در چهارصد و شصت و ششمین جلسه این شورا روز 14 آبان که مصادف با تصویب آئیننامه شورای فرهنگ عمومی است، به نام روز فرهنگ عمومی مصوب گردید.
فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید،ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیر رسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است. بر این اساس فرهنگ عمومی از سه حوزه اصلی ارزشها، عقاید، باورها و هنجارها تشکیل یافته است.
در کشور ایران به دلیل اهمیت خاصی که به این موضوع داده میشود روز ۱۴آبان به نام روز فرهنگ عمومی نام گذاری شده است و این امر ضرورت توجه و بررسی به این مفهوم را بیان میکند. در مقاله حاضر ضمن تعریف فرهنگ و فرهنگ عمومی، ضرورت توجه به آن در کشور ایران و فرهنگ عمومی جامعه اسلامی از منظر جامعه شناختی مورد بررسی قرار میگیرد.
ابعاد و دامنه مفهومی که به عنوان «فرهنگ» می شناسیم، آنقدر عمیق و وسیع است که مشکل میتوان آن را در قالب تعریفی مشخص و محدود گنجانید. با مراجعه به بحثهای جامعه شناسان و صدها توصیف و تعریف از «فرهنگ» بطور کلی میتوان دریافت که از ارزشها و اعتقادات و باورها گرفته، تا منش و خصائل و هنجارها و ادبیات و هنر و معماری، آئینها و افسانه و اسطوره همگی ذیل مجموعه فرهنگ میگنجد.
مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی یکی از کم تعریف پذیرترین مفاهیم است که گاه برخی آن را پدیدهای انسانی دانستهاند که همه پدیدههای انسانی را در برگرفته و در مقابل طبیعت قرارش دادهاند و گاه نیز صرفاً شامل بقایایی به حساب آوردهاند که شامل همه چیزهایی میشود که نمیتوان آنها را در مفاهیم سیاست، اقتصاد و دین جای داد. برخی از مؤلفان امروزی نیز برآنند تا فرهنگ را یک بعد همیشه حاضر از زندگی اجتماعی افراد بدانند.
فرهنگ در واقع در چهار راه اندیشه و احساس قرار گرفته و آن را باید در حوزه اجتماعی، معادلی دانست برای نظام روانی احساسی که به غرایزها ساختار میدهد. بازنمایی و جهان بینی را برای ما ممکن میکند و میان امر واقعی و امر خیالی از میان نمادها، اسطورهها، هنجارها، آرمانها و ایدئولوژیها رابطه ایجاد میکند.
به بیان ساده، فرهنگ، یک پدیده اجتماعی است که از سویی در تلاش انسانها برای پاسخگویی به نیازهای گوناگونشان پدید میآید و از سوی دیگر راهنمای فکر و عمل انسانها برای رفع نیازهایشان است. مثلاً در یک جامعه نیاز به غذا باعث ایجاد روش خاصی برای کشت و کار میشود که در اثر گذشت زمان، خوگرفتن به این روش و تکرار روش توسط اعضای جامعه بخشی از فرهنگشان میشود.